بسم‌الله الرحمن الرحیم

تاریخ اسلام:

- عصر جاهلی عصر نبوی عصر خلفای نخستین عصر اموی عصر عباسی

عصر جاهلی:

مفهوم جاهلیت و عصر جاهلی:

مقصود از جاهلیت بنابر قدر متیقن دو قرن مانده به اسلام است. اصطلاح جاهلیت برگرفته از قرآن است که در چهار مکان در قرآن ذکر شده است و زندگی کردن در آن زمان مورد مذمت قرار گرفته است. در نگرش اسلامی مقصود از جاهلی دوره ای است که اسلام نبوده و زندگی آدمی در فقدان علم و سفاهت و ضلالت بوده. آیه ی 26سوره ی فتح، آیه ی 102 سوره ی آل عمران. در نهج البلاغه نیز امیرالمومنین به بیان جاهلیت پرداخته است.

از صفات این افراد به عنوان افراد غمار باز، ربا خور، زنده به گور کردن بنات و ... یاد شده است.

بیان دولت های جاهلیت:

1. دولت های جنوبی:

معین 1400 ق م تا 850 ق م

سبا 850 ق م تا 115 ق م (پایتخت آنها مارب بود)

قتبان و حضرموت (به دست سبا از بین رفتند)

حمیر که خود دارای دو دوره ی تاریخی است 115 ق م تا 300 م و 300 م تا 525 م

جایگزین سبا شد. در دوره ی دوم مسیحیان هم وارد یمن شده و همچنین یهودیانی که از مردم شرق در امان نبودند نیز به یمن پناه آوردند. آخرین پادشاه حمیر ذونواس نام داشت که یهودی شده و نام خود را یوسف نهاد و از اقدامات او اذیت و آزار مسیحیان بود که در قرآن با نام اصحاب اخدود یاد شده است سپس حبشی ها به کمک وی آمدند که در قرآن نیز ماجرای سپاه ابرحه بیان شده است.

از طرفی دیگر انوشیروان با سپاهی بنام وهرز به کمک مسیحیان آمد و حبشی ها را از یمن بیرون کرد که پادشاهی به دست ایرانیان افتاد آخرین پادشاه ایرانی در یمن به نام باذان بود.

2. دولت های شمال:

آل غسان، بصری پایتخت آنها بود. (دست نشانده ی روم شرقی بودند).

آل منذر، پایتخت آنها حیره در نزدیکی کوفه بود. (دست نشانده ی امپراطوری ساسانی بودند). آخرین پادشاه آنها نعمان بن مندر بود که مورد خشم خسرو پرویز واقع شد و سد آنها (مقصود حکومت آل منذر است) بین امپراطوری شرقی از بین رفت.

3. حجاز:

در منطقه ی حجاز دو نوع سبک زندگی بود بادیه نشینی و شهر نشینی که اگر متمدن بودند سبک شهر نشینی داشتند و در غیر این صورت بادیه نشینی؛ شهر نشینی به صورت ابتداییی در دو شهر مدینه و مکه بود. لفظ عرب که اسم جنس است به شهر نشینان و لفظ اعراب که جمع اعرابی است به بادیه نشین ها اطلاق می شد. این واژه دو مرتبه در قرآن ذکر شده است و نیز در حدیثی از پیامبر نقل شده که بعد از هجرت فرمودند تعرّب حرام است یعنی بعد از آمدن به مدینه بازگشت به بادیه نشینی حرام است.

جمعیت عرب به دو دسته تقسیم می شود. یکی عرب شمال که عرب های عدنانی را گویند و نسب آنها به عدنان از اجداد پیامبر به اسماعیل می رسد نام های دیگر این گروه از قبیل معدی ها، نزاری ها و... بود و دیگری عرب جنوب که عرب های قحطانی را گویند و نسب آنها به حضرت نوح می رسد و معروف به یمانی هستند این گروه خود را عرب اصیل پنداشته و قائلند عدنانی ها عرب شده اند و اصل عرب نبوده اند.

اوضاع فرهنگی:

معمولا عادات و رسوم خوبی نداشتند ولی برای نمونه از آداب خوب آنها مهمان نوازی و وفای به عهد را می توان نام برد. برای نمونه چند مورد از آداب غیر صحیح آنها را نیز بیان می کنیم.

آزادی و بی قید و بندی.

فردگرایی به این صورت که برای هر فردی اولا و بالذات خودش مهم بود که این فردگرایی بیش از حد موجب تعصب شد مثلا این افراد برای عبادت نیز دوست داشتند بت شخصی داشته باشند. تعصب از عصبیت گرفته شده که عصبیت به این معنا است که گروهی هستند که در برابر دشمن از یکدیگر دفاع می کنند و این حمایت از همه جهت است به این معنا که این دفاع حق باشد و چه نباشد حتی تا پای جان بر سر دفاع از یکدیگر می مانند. این عصبیت و تعصب باعث ایجاد دو دستگی بین عرب و عجم شده بود البته باید توجه داشته که اسلام مخالف چنین دو دستگیی بود. در پی این فردگرایی امت عرب بسیار از یکدیگر فاصله گرفته و به صورت پخش و جدای از یکدیگر زندگی می کردند که اسلام نظریه ی امت واحدن را بیان کرد.

بی سوادی به این اندازه که صرفا در عرب 17 نفر و در اوس و خزرج 11 نفر سواد داشتند.

شخص زنا زاده از درجه ی بسیار پایینی برخوردار بود به این صورت که اگر می خواست در قبیله ای زندگی کند باید طلب ملحق شدن به قبیله را می کردن در غیر این صورت نمی توانست در آن قبیله زندگی کند.

تفاخر قبیلگی بسیار زیاد در صورتی که اسلام در مقابل می گفت ان اکرمکم عند الله اتقاکم.

جنگ های قبیله ای بسیار شایع بود. یکی از عواملی که اوس و خزرج به اسلام روی آوردند خسته شدن از این جنگ های قبیله ای بود.

زن در جامعه عنصری پست بود و زنان و دختران را زنده بگور می کردند.

ازدواج های زشت اتفاق می افتاد مثلا اگر زنی از پدر بعد از مرگ وی می ماند این زن به ارث فرزندان می رسید.

ادیان عرب جاهلی:

یگانه پرستی که آیین حضرت ابراهیم بود ولی به صورت محرف و تحریف شده، مثلا حج انجام می شد ولی لبیک آنها متفاوت بود به این صورت لبیک اللهم لبیک لا شریک الا هو لک تملکه و ما ملک.

مسیحیت، که در جزیرت العرب در منطقه ی نجران ساکن بودند.

یهودیت، مکان رواج یهودیت در حجاز در یثرب در سه طایفه ی بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع بودند.

شرک و بت پرستی، معتقد به الله بودند ولی بت ها را به عنوان مقرب می پرستیدند.

ورود بت پرستی به حجاز:

در این مورد اقوال مختلف است. می گویند شخصی به نام عمربن خزاعیبت هبل را از شام به مکه آورد و در کعبه گذاشت و شاید حتی مقصود او از این کار صرف مجسمه ای زینتی بود و در زمان های بعد به اشتباه مردم به پرستش آن روی آور شدند. بنا به قولی دیگر می گویند افراد وقتی از مکه باز می گشتند تکه سنگی را به عنوان مقدس بودن به همراه خود می آوردند و در خانه ی خود آن را تقدیس می کردند که رفته رفته پرستش و بت پرستی نتیجه ی این کار شد و بنا بر قولی دیگر چون به شام سفر می کردند بت پرستی آنها را دیده و از آنها تاسی می گرفتند.

انواع بت ها:

انصاب و اوثان که به صورت مجسمه بودند و به شکل انسان و از جنس سنگ و اصنام به شکل انسان اما از جنس غیر سنگ هستند.

زمینه ها و موانع بوجود آمدن اسلام:

زمینه ها: انتظار آیینی نجات بخش برای نجات از خرافات و جنگ و ... . آگاهی از ظهور پیامبری خاتم بوسیله ی اهل کتاب.

موانع: تعصبات قومی، تعارض در منافع اقتصادی، گستردگی جهل.

عصر نبوی:

این عصر به سه قسمت تقسیم می شود. از ولادت تا بعثت، از بعثت تا هجرت، از هجرت تا وفات.

منابع عصر نبوی:

بهترین کتاب تدوین السنت الشریفه سید رضا جلالی حسینی است.

تاریخ نگاری به دو صورت انجام می پذیرد؛ یکی روایی که اتفاقات همراه با سند ذکر شده است مانند تاریخ طبری و دیگری تاریخی که وقایع بدون ذکر سند بیان می شوند مانند تاریخ یعقوبی.

اصطلاح سیره در کتب مختلف مقصود زندگانی پیامبر است نه بیان خلق و خو و اخلاقیات.

ایمان پدران رسول اکرم:

شیعه و سنی معتقدند که پدران و مادران حضرت رسول همه پاکیزه بوده اند. به گفته ی اهل سنت خرجت من لدن آدم من نکاح غیر سفاح. اهل سنت طبق آنچه در صحیحین نقل شده است قائل به کفر پدر و مادر رسول الله هستند که به طریق اولی اجدادشان نیز از مشرکین و کفار بوده اند. شیعیان در مقابل قائلند حضرت عبدالله پدر رسول اکرم هیچگاه بتی نپرستید و باقی بر دین حنیف یعنی آیین حضرت ابراهیم بوده و به سمت کعبه عبادت می کردند.

منشاء احادیث مشرک بودن اباء پیامبر:

خلفا و اهل سنت چون دارای نقاط ضعف بودند و پدران آنها بی دین و حتی خودشان قبل از اسلام مشرک بودند برای پوشاندن این سابقه و عدم تلقی بد در جامعه برای باید پدران و حتی خود پیامبر را با وضعیت موجود خودشان سازگار می کردند از این رو دست به جعل احادیث زدند.

در منابع هر دو شیعه و اهل سنت روایت انا ابن الذبیحین (حضرت اسماعیل و حضرت عبدالله) نقل شده اشکال در این است که اگر عبدالمطلب موحد بوده چرا چنین نذری را کرده که اگر خدا به من ده فرزند بدهد من یکی را ذبح می کنم.

بعضی امروزه برای از بین بردن این استبعاد از اصل روایت را ابطال می کنند اما از چند جهت این مسئله قابل پاسخ است اولا این که این دیدگاه امروزی است که چنین کاری غیر صحیح شمرده می شود چه بسا در آن زمان کاری عادی بوده و خلاف موحد بودن نبوده است؛ ثانیا اگر با دید کلان به این جریان نگاه کنیم به این صورت بوده که عبدالمطلب قصر چنین کاری را داشته و در مقابل خدا نمی خواسته این جریان صورت بگیرد (با توجه به قرعه هایی که انجام شد)؛ ثالثا ما این جریان را با اسلام سنجیده و حکم به صحیح نبودن این جریان می کنیم در حالی که شاید در آن زمان که اسلام نبوده این حکم مانعی نداشته است و در نهایت از سمت خدا عدم ذبح صورت گرفت.

اشکال دیگری نیز مطرح شده که در صورت موحد بودن عبدالمطلب چرا نام فرزندان خود را از نام های بت ها انتخاب کرده است. باید در حقیقت اینگونه گفت که در آن زمان مرسوم بوده که افراد چنین نام هایی مانند عبد مناف و از این قبیل موارد را می گذاشتند و از اسامی شایعی بود و از اسم اصلی که برای بت بوده منسلخ شده بود و از طرفی شاید به دلیل تقیه کردن او نیز بوده زیرا او در قبیله ای زندگی می کرد که همه بت پرست بوده اند و در نهایت می توان گفت اگر این نام را در زمان اسلام آوردنش برای پسر خود انتخاب کرده از روی غفلت بوده است.

باید توجه داشت که در مورد عبدالمطلب روایت وارد شده که او ابراهیم ثانی است. با بیان توضیحات مطرح شده می توان به قطع گفت او موحد بوده اگرچه در ابتدا ایمان او ضعیف بوده و به صورت تدریجی ایمان به تکامل رسیده است.

آیین پیامبر پیش از بعثت:

رفتارهای پیامبر: بررسی روایات و گزارش‌ها

بیان دو گزارش تاریخی:

 السیره النبویه ج1 ص 194. قال ابن اسحاق شب رسول الله و الله تعالی یکلوه و یحفطه و یحوطه من اقذار الجاهلیه لما یرید به من کرامت و رسالت حتی بلغ ان کان رجلا افضل قومه مروءت و احسنهم خلقا و اکرمهم حسبا و احسنهم جوارا و اعظمهم حلما و اصدقهم حدیثا و اعظمهم امانت حتی ما اسمه فی قومه امین و العدهم عن الفحش و الاخلاقی التی تدنس الرجال تنزها و تکرما جمع الله فیه کل ذلک.

تاریخ یعقوبی ج2 ص 14. ولما بلغ العشرین ظهرت فیه العلامات و جعل اصحاب الکتاب یقولون فیهو یتذاکزون امره م یتصفون حاله و یقربون ظهوره

تاریخ طبری ج2 ص 279. ما هممت بشی مما کان اهل الجاهلیه یعملون به غیر مرتین..... و در همین دو بار هم خداوند نگذاشت. ما بیرون از مکه رفتیم برای چوپانی و تو این گوسفندان را نگهدار که من به مکه بروم و در مجلسی شرکت کنم. وقتی داخل مکه شدم صدای ساز می‌آمد و همین‌که در ان مجلس نشستم خوابم برد و آفتاب صبح من را بیدار کرد. و درجایی دیگر نیز این اتفاق افتاد و من متوجه شدم این کار درستی نیست و من دیگر از این کارها اجتناب کردم.

نقد: این احادیث برای توجیه ارتکاب خلفای عباسی به این‌ها بوده به این نحو که این خواسته‌ها در پیامبر هم بوده ولی این خواسته‌ها در پیامبر از سوی خدا کنترل می‌شده ولی در ما کنترل نخواهد شد. در این صورت کار پیامبر جبری شده و ارزشی نداشته است و کار ما هم که با علاقه‌ی خود این کار را انجام می‌دهیم و خدا هم مانع نمی‌شود اشکالی ندارد.

روایتی دیگر هست که بعد از نقل بیان ابن اسحاق این‌گونه آورده که پیامبر ماجرایی را تعریف کرده که ما با جوانان قریش در دامانمان سنگ جمع می‌کردیم و برخی اوقات عریان می‌شدیم و یک‌بار خدا من را تنبیه کرد و به من فهماند که دیگر این کار را نکنم.

نقد: این روایت از اسرائیلیات است. (اسرائیلیات یعنی کسی که مسلمان شده ولی سابقه‌ی اهل کتاب بودن را دارد و از آن زمان چیزی را مطرح کرده که در شیعه معروف به اسرائیلیات است.)

الروض الانف از سهیلی که وقتی به این حدیث می‌رسد می‌گوید این جریان در دوران بازسازی کعبه اتفاق افتاده و یک‌بار هم در خردسالی.

تعبد پیامبر: بررسی اقوال

1. شیعه اجماعا قائل به شیعه بوده پیامبر است.

2. قول رایج در اهل سنت کان النبی علی دین قومه یعنی پیامبر مثل سایر افراد بت‌پرست بوده.

بیان قول شیعه:

 (بیان چند کتاب: الصحیح من سیرت النبوی الاعظم از علامه سید جعفر مرتضی العاملی در لبنان)

- پیامبر موحد و مومن بود ولی نمی‌توانیم مشخص کنیم چه دینی.

- شریعت نوح

- شریعت ابراهیم

- شریعت عیسی

- بما ثبت عنده انه شرع

- توقف (نمی‌دانیم)

- قبل از بعثت نبی بود ولی رسول نبود. نظر علامه مجلسی و بسیاری از امروزی‌ها.

- قول افراد امروزی و سید جعفر مرتضی العاملی: مما لا ریب فیه انه کان مومنا موحدا یعبد الله و یلتزم بما ثبت له انه شرع الله تعالی مما هم دین الحنیفیه شریعت ابراهیم و بما یودی الیه عقله الفطری السلیم و انه کان مویدا و مسددا و انه کان افضل الخلق واکملهم خَلقا و خُلقا و عقلا... و اکل میته نمی کرد و الحمدلله می گفت. بلکه ما می‌گوییم آیات و نشانه‌هایی هست که ما دو شریعت جهانی هست یکی ابراهیم و یکی شریعت پیامبر که مبعوث به‌کل بشر بودند ولی عیسی و موسی برای بنی‌اسرائیل بودند بلکه همه‌ی انبیا تمام شریعت الهی را میدانستند ولی در بستر زمان تکیمل میشد و خود پیامبران همه ی این شریعت را میدانستد ولی تدریجی بیان می کردند و شریعت پیامبر در ادامه ی ما بقی بوده است.

خلاصه اینکه طبق فقره ی اول روایت پیامبر بر ایین حنیف بوده و بعد بعثت به ایین جدید مشرف شدند و در صورتی که طبق فقره ی بعدی بگوییم این دو ایین در پی یکدیگرند و همه یکی بودند.

چرا پیامبر پیرو عیسی نبود؟

- ایین او جهانی نبود.

- ایین عیسی همه محرف شده بود.

قول اهل سنت:

آنچه در روایات اهل سنت آمده صرفا برای توجیه کار های خلیفه ها بوده و هیچگونه سندیتی ندارد و شیعه اصلا قبول ندارد زیرا یا باید خودشان مثل پیامبر می شدند که این امری محال برایشان بود ویا اینکه پیامبر را مثل خودشان جلوه دهند که این کار را برگزیدند و دست به جعل روایت زدند.

مثلا استلام اصنام را از پیامبر نقل کرده اند و یا مثلا پیامبر از قربانیان بت ها میخورد که زید موحد به پیامبر عتاب کرد که چرا این کار را می کنی.

تاریخ زندگی پیامبر:

ولادت:

569 م تا 570 م.

6 وفات مادرش آمنه

8 وفات عبد المطلب

12 صفر اول به شام و ملاقات با بحیرا

20 حلف الفضول جنگ های فجور

25 ازدواج با خدیجه

35 نصب حجر الاسود

40 بعثت

بر اساس بعثت

3 انزار عشیره

10-7 محاصره ی شعب

10 وفات ابو طالب وفات خدیجه و عام الحزن

13هجرت بهمدینه

بر اساس هجرت:

1 اذان پیمان یثرب غزوه ی ابوا

2 تغییر قبله، بدر، بنی قیقاع

3 احد

4 بئر مونه، رجیع، بنی نضیر

5 خندق، بنی قریظه، مریسیع یاهمان بنی المصطلق

6 صلح حدیبیه، اعزام سفیران

7 خیبر

8 موته، فتح مکه، حنین و طائف

9 تبوک، آغاز تبوک

10 اداء وفود، حجه الوداع، مباهله

11 وفات رسول اکرم

11-13 خلافت ابوبکر

13-23 خلافت عمر

23-35 خلافت عثمان

5-41 امیرالمومنین و امام حسن

40-132 خلافت اموی

132-656 خلافت عباسی

ولادت پیامبر: دوران کودکی، دایگی حلیمه، ماجرای شق صدر، وفات آمنه

ظهور کرامات و ارهاصات: خاموش شدن آتشکده ی فارس، طلوع ستارگان جدید، شکاف طاق کسرا، ویران شدن بعضی از کلیسا ها و کنیسه ها

دوران کودکی:

در مورد یتیم بودن پیامبر گفته های متفاوتی هست مثلا آنچه شایع است گفته شده از ابتدا یتیم بوده ولی یعقوبی بیان کرده روایت داریم که در دو ماهگی پدر خود را از دست داده است وحتی می گوید بعد یک سالگی و ادعا کرده که مرگ پدر پیامبر بعد از به دنیا امدن پیامبر اجماعی است.

در قرآن امده ضالا فهدی مقصود این است که او ناآشنا بوده است نسبت به احکام دینی و سپس آشنا شد ویا قول دیگری که او در کودکی گم شده بود ولی سپس پیدا شد.

دوران دایگی حلیمه: در آن دوران مطرح بوده که بزرگان و اشراف بچه های خود را برای دوری از بیماری های شهری به دایه سپرده می شدند و آنها بچه ها را به خارج از شهر می بردند. مثلا مطرح شده در آن زمان وبا بسیار شایع شده بوده.

حلیمه برای گرفتن بچه وقتی فهمید او یتیم است او را نپذیرفت و بعد جستجو کرد و کس دیگری را پیدا نکرد و دوباره سراغ پیامبر آمد در حالی که چنین قولی مطرود است زیرا جد او شخصی بزرگ و شناس بین تمامی افراد بود.

ماجرای شق صدر: در بسیاری از منابع اهل سنت آمده ولی در منابع اصلی شیعه ذکر نشده است. بیان ماجرا: زمانی که پیامبر نزد حلیمه بود فرشتگان آمدند و تمامی محتویات سینه و شکم او را در آوردند و همه را در تشت طلایی با برف و یخ تطهیر کردند و دوباره سر جای خود گذاشته و دوختند.

نقد: - در نقل این ماجرا اختلاف بیان زیادی هست که به اصطلاح این روایت بسیار مضطرب است، مثلا در مورد اینکه پیامبر در چه حالتی بوده بسیار متفاوت نقل شده. - افرادی که این داستان را بیان کرده اند افرادی با اندیشه ی جبر بوده اند که باید پیامبر تطهیر می شده است که فردی بنام ثور بن یزید در روات هست که از معتقدین به جبر بوده است. - اینکه اینگونه بیان شده برای تطهیر پیامبر است در حالی که آلودگی نفسانی بوسیله موارد فیزیکی نیست که اینگونه بخواهد تطهیر شود این اشکال کبروی است علامه طبرسی هم همین اشکال را کبرویا مطرح کرده و اشکال صغرویی هست و آن اینکه رسول اکرم بدون هیچ آلودگیی بوده است. مرحوم علامه مجلسی این روایت را مطرح کرده و بعنوان امری خارق العاده بیان کرده (بحار ج15 ص 353) ولی این روایت را تصدیق نکرده است و در کتاب مشرعت بحار آمده گفته صرف خارق العاده بودن موجب پذیرش این نیست در حالی که بسیاری از موارد خارق العاده با مسلمات تناقض دارد.

جریان وفات حضرت آمنه: در پایان 4 یا 5 یا 6 سالگی پیامبر آمنه از دنیا رفت و پیامبر به حضرت عبدالمطلب سپرده شد.

(معرفی کتاب برای شناخت افراد مختلف: رسالت فی تواریخ النبی و الآل از علامه تسطری حتما گرفته شود و همچنین کتاب رجال همراه. نکته: کتاب هایی با نام رجال هست که در صدد بیان ثقه بودن و ... هستند ولی کتاب هایی هم با نام تراجم موجود است که در بیان شرح حال زندگی افراد نوشته شده است)

آمنه و ام ایمن و پیامبر به یثرب رفتند تا خویشان و قبر عبدالله پدر پیامبر را دیدار کنند در برگشت وقتی به روستای ابوا رسیدند آمنه از دنیا رفت و ام ایمن او را به مکه رساند و به عبدالمطلب سپرده شد بعد از دو سال او هم از دنیا رفت و به وصیت او پیامبر به ابوطالب سپرده شد.

زنانی که در پرورش پیامبر نقش بسزایی داشتند بعد از حلیمه و آمنه، ام ایمن بود که مادر اسامه بن زید بود که پیامبر در مورد او فرموده امی بعد امی و روایت هست که در زمان مرگ ام ایمن پیامبر زیاد گریه می کرد. همسر ابوطالب و مادر امیرالمومنین بنام فاطمه بنت اسد نیز از زنان پرورش دهنده ی پیامبر بود که در هنگام مرگ او پیامبر فرمود امروز روز مرگ مادر من بود و فاطمه بنت اسد مادر من بود و او مرا سیر می کرد در حالی که فرزندان خودش گرسنه بودند.

دوران نوجوانی:

سرپرستی ابوطالب عموی پیامبر: بزرگ قریش بود ولی در عین حال فقیر نیز بوده ولی آنچه برداشت می شود این است که این فقر به صورت مقطعی بوده چون داریم تجارت های متنوعی داشته است. در اولین مسافرتی که پیامبر با ابوطالب همراه شد در سفر به بُصری در منطقه ی شام بود که با بحیرا روبرو شدند که نشانه های پیامبری را در پیامبر شناخت و به ابوطالب گفت از او به خوبی محافظت کن. آیه 146 بقره الذین اتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابنائهم اشاره به همین جریان دارد. در بعضی موارد شاخ و برگ هایی مطرح شده که این موارد قابل قبول نیست مثلا اینکه بحیرا گفته فقط زیر این درختی (درخت سدر) که شما نشسته ای پیامبران مینشستند پس تو پیامبری. بعد از هشدار بحیرا ابوطالب سریع کار تجارت را انجام داد و بازگشت. نشانه های پیامبر در آن زمان این موارد بوده: خال بین دو کتف، عرب بودن، یتیم بودن و... (کتاب محمد در تورات و انجیل) حضرت ابوطالب همان زمان بیان می کند آنچه تو می گویی(بحیرا) را جد من به من خبر داده بود و به من فرمان داده بود که از او محافظت کنم تا دشمنان او را صدمه نزنند. بیان شد وقتی پیامبر با بحیرا ملاقات کرد موارد الهیات گذشته را از او آموخت در حالی که به این بیان نقد وارد است زیرا زمان کمی بیش هم بودند، در آن زمان پیامبر کوچک بود، قریش که دشمن سرسخت او بودند هیچگاه این را مطرح نکردندکه پیامبر این تعالیم را از بحیرا آموخته است و درنهایت اینکه تعالیم اسلام با تعالیم قبلی سازگار نبود.

حوادث دوران بحرانی پیامبر

جنگ های فجار (20 عام الفیل)

حلف الفضول

سفر دوم به شام (25 عام الفیل)

ازدواج با خدیجه

نصب حجر الاسود (35 عام الفیل)

علی در مکتب پیامبر

بیان جنگ های فجار:

چند جنگ بود که قریش یک سو و در مقابل آنها هوازن بودند. در اینکه پیامبر در این جنگها شرکت کردند یا خیر رای های مختلفی است. 1-شرکت نکردند و فقط عموی پیامبر شرکت کرد 2-  شرکت کردن و باعث پیروزی قریش شد و از شرکت در این جنگ اظهار رضایت کردند و گفتند اگر شرکت نکرده بودم خوشحال نبودم.

حلف الفضول:

کالایی را عاص بن وائل سهمی فروخت ولی عاص کالا را تسلیم نمی کرد شخص یمانی که پول را پرداخت کرده بود بالای کوه رفت با اشعاری از مردم کمک خواست که تعدادی به همراه پیامبر خانه ی جدعان جمع شدند و پیمان بستند که خواسته ی مظلوم را از ظالم بگیرند و سراغ عاص رفته و کالا را از او گرفتند. معنای حلف الفضول: قبل از قبیله ی قریش افادی بودند به نام جرهم این افراد پیمانی شبیه همین پیمان داشتند و نام ان را بخاطر تعدادی از افراد که نام فضل داشتند فضول گذاشتند از همین وجه شباهت قریش نیز به این نام گذاشت، یا افرادی که در این پیمان شرکت نکردند گفتند این پیمان ناروا و فضولی است، یا مالی که متعلق به شخصی است که مورد ستم قرار گرفته است و افراد دیگر می خواهند آن را بازپس گیرند، ویا اینکه چون بر تمام پیمان های دیگر فضیلت داشت.

پیامبر فرمود من در خانه جدعان پیمانی را بستم که اگر شتران سرخ مو به من بدهند از آن بر نخواهم گشت و در اسلام اگر این پیمان را به من عرضه کنند قبول خواهم کرد.

سفر دوم به شام:

میسره غلام خدیجه بود که در تمام سفر با پیامبر بود و تمام اتفاقات را برای خدیجه گزارش کرد یکی از چیزهایی که گفت وجود ابر در زمان های گرم و بسیار افتابی، و اینکه در اختلافی بین پیامبر و تاجری تاجر خواست که او به لات و عزا قسم بخورد و پیامبر گفته من در طول عمرم به این دو قسم نخورده ام، و ملاقات با نسطور که او هم نشانه های پیامبری رسول اکرم را بررسی کرد و شناخت. و جریان نشستن زیر درخت که بیان شده هر کس زیر این درخت بنشیند پیامبر است سهیلی در الروض الانف این را اینگونه توجیه کرده که مقصود این است که آن کس که در زیر درخت نشسته پیامبر است نه اینکه هر کسی بنشیند پیامبر است.(این داستان هم برای بحیرا نقل شده و هم برای نسطوره که برای نسطوره معتبر تر و قوی تر است)

ازدواج با خدیجه:

القاب حضرت خدیجه سیده، طاهره و... بوده از خانواده ی بنی اسد و بازگشت به نسل خویلد بن اسد دارد.

معروف است که او قبل از پیامبر دو مرتبه ازواج کرده بوده به نام های عتیق بن عائذ و ابوهاله تمیمی. قولی دیگر مطرح است که خدیجه قبل از پیامبر هیچ همسری نداشت کانت عذرا بیان شده یعنی او باکره بوده. علامه سید جعفر مرتضی قائل به قول دوم است.

سن حضرت در زمان ازدواج با پیامبر متفاوت نقل شده از 25 تا 46 سال. علامه سید جعفر مرتضی گفته در 25 سالگی ازدواج کرده و بیشترین سن که مطرح شده برای ازدواج 28 سال است و 40 سالگی قولی کاملا غیر مشهور است. عموی خود امربن اسد را مامور کرد که این امر را با عموی پیامبر مطرح کند. مهریه ی او 20 شتر بود که خود به عهده گرفت(مهریه ی همه ی زنان پیامبر 5/12 اوقیه معادل 500 درهم بوده است). بعد از پیامبر با کس دیگری ازدواج نکرد.

خدیجه پدر خود را در حال مستی به خاستگاری فرستاد چون پدرش موافق با این امر نبود این نقشه را ریخت تا او به خاستگاری برود. اولین اشکالی که مطرح است این است که پدر او در آن زمان فوت کرده بود.

فرزندان: تعدادی فرزند از خدیجه و پیامبر بود، قبل از بعثت: زینب، ام کلثوم، رقیه، ابوالقاسم. بعد از بعثت: عبدالله، زهرا(سلام الله علیها).

علامه سید مرتضی می گوید دختران قبل از بعثت ربیبه های پیامبر بوده اند در مقابل اهل سنت می گوید زهرا نیز از ربیبه هاست.

در مورد به دنیا امدن زهرا (سلام الله علیها) 5 بعثت است اهل سنت می گویند 5 قبل از بعثت بوده شاهد بعد از بعثت این است که عایشه گفت چرا به فاطمه اینقدر توجه می کنی پیامبر گفت چون نطفه ی او از سیب بهشتی در معراج تشکیل شد.

در سن حضرت خدیجه چند قول است از 45 تا 60 سال است.

زنان پیامبر: زنده: عایشه، حفصه، ام سلمه، زینب بنت جهش، میمونه، ام حبیبه، صفیه، جویریه، سوده. مرده: خدیجه و ماریه. در مجموع 11 همسر.

طبق گفته ی امام صادق افضل زنان پیامبر به ترتیب اول خدیجه بعد ام سلمه و بعد میمونه می باشد.

میمونه نزد پیامبر رفت و گفت من در عجبم چرا اصحاب علی را دوست ندارند در حالی که من او را دوست دارم پیامبر در جواب گفت خدا ایمان تو را متحان کرد.

عایشه به صبیه گفت این یهودی است در حالی که ....

25 خدیجه

10 مبعث سوده

1 ه عایشه

3 حفصه و

10 ام سلمه

5 جویریه و زینب بنت

6 ام حبیبه

7 ماریه و صفیه و میمونه

نکات:

1. انسان بما هو انسان دارای قریضه ی جنسی است و در پیامبر بوده ولی بحثی که مطرح است افراد مقرض می خواهند شهوت رانی را نسبت دهند در حالی که اوج شهوت رانی در سنین جوانی است ولی تا 10 هجرت فقط خدیجه را داشته است و بعد از آن که از جوانی گذشت ازدواج کرده. تعدادی از این ازدواج ها زنان پیر بوده است و سَیِّب بوده اند. جنبه ی سیاسی فراوانی در این ازدواج ها بود. بعضی از این زن ها از دنیا رفتند. هیچ گزارشی نداریم وظیفه ای بر عهده ی او بوده و آن کار را چون مشغول شهوت رانی بوده انجام نداده است. در آیات 28 تا احزاب آمده که زنان پیامبر مخیر بودند که بمانند یا از پیامبر جدا شوند.

2. زنانی که از جمله همسران پیامبر معرفی شدند در حالی که استناد آن معلوم نیست.

نصب حجر الاسود:

زمانی که خرابی در کعبه ایجاد شد نیاز به نصب مجدد حجر الاسود بود که این خرابی در تاریخ دلیل های متعددی بیان شد سیل، آتش سوزی و ... که دیوارهای کعبه کوتاه و بدون سقف بود، برای جلوگیری از سرقت ها امنیت دیوارها را به 18 زراع رساندند و برای کعبه سقف زدند و همان جریان معروف برای نصب حجر الاسود اتفاق افتاد. سال 35 عام الفیل

پرورش حضرت علی نزد پیامبر:

حضرت ابوطالب دارای فرزندان زیادی بودند که برای کمک به پرورش آنها حضرت علی پیش پیامبر رفت. امیرالمومنین در نهج البلاغه دارند که من همانطور که فرزندی دنبال مادرش می رود من هم به دنبال پیامبر می رفتم و به من غذا می داد؛ هر سوالی که من می کردم پیامبر پاسخ می دادند و هر کجا من ساکت می شدم خود پیامبر برای من سخن می گفتند، در کشف الغمه نقل شده که پیامبر می فرمود گهواره ی او را برای خواب کنار من بگذارید، برای خواب پیامبر او را روی سینه ی خود می گذاشت و برای تفریح او را روی دوش خود می گذاشت. در شرح نهج البلاغه بیان شده که پیامبر کدام یک از فرزندان خود را بیشتر دوست داشت عباس در پاسخ می گوید حضرت علی، فضل می پرسد من گفتم کدام فرزند در پاسخ عباس می گوید پیامبر علی را بیش از همه ی فرزندانش دوست داشت، در همین شرح آمده که ندیدیم محبت پدری را به اندازه ی محبت پیامبر به امیرالمومنین و ندیدم اطاعت فرزندی را به اندازه ی اطاعت امیرالمومنین از پیامبر.

بعثت:

1. خلفا و جایگاه پیامبر

نکات:

الف) کوشش خلفا برای تنزل دادن جایگاه پیامبر با انگیزه سیاسی و اجتماعی.

اولا با پیامبر شباهت زیادی نداشتند نه شخصیتی نه رفتاری و نه ... .انا زمیل محمد(ص).

دوما این نگاه تعظیمی به پیامبر برای خلفا خوب نبود زیرا این افراد از طرفی جانشین پیامبر بودند ولی از آن طرف خواسته های دیگری داشتند برای اینکه این تفاوت مشخص نشود وجهه ی پیامبر را تغییر می دادند.

جامعه تشنه ی دانستن بودند. در حالی که حکومت این تشتنگی را برطرف نکرد و برای جایگزین کردن آن از صحابی استفاده کردند و آنها مطالب راست و دروغ را مخلوط می کردند و در نهایت به طوری پیامبر معرفی می شد که خلافت می خواست.

ب) خلفا جایگاه خود را از عنوان خلیفت رسول الله به خلیفت الله ارتقا دادند یعنی حساب خود را از پیامبر جدا کردند، در واقع خلافت را به ملوکیت تغییر دادند به این نحو که اگر نگاه به حکومت می شد ولی اذان پخش نمی شد فکر می کردند پادشاهی روم است.

ج) به رغم اقدامات توهینی نسبت به پیامبر در طول تاریخ نگرش تعظیمی مسلمانان به رسول اکرم تداوم یافت = یریدون لیطفئوا نور الله ... .

2. ارهاصات:

ارهاص جامعه:

به معنای زمینه سازی و آماده کردن از طرفی خود پیامبر باید آماده شود و از طرفی جامعه باید آماده شود. این آماده سازی اجتماعی از دو جهت بود که از زمان کودکی پیامبر معجزاتی را همراه داشتند و از جهتی جایگاه و شخصیت اجتماعی پیامبر مهم بود که از خاندانی پاک و موحد بود و در جامعه شخصیت خوبی داشت که او در آن زمان معروف به امین بود.

ارهاص جامعه خود به دو قسم است: کرامات و معجزات، جایگاه و شخصیت پیامبر اکرم. قسم دوم خود بر دو قسم است: شرافت خاندانی و رفتار های مثبت اجتماعی مثل جوانمردی، امانت داری، وصایت

ارهاص پیامبر:

به دو دسته تقسیم می شود: تایید و تادیب الهی، عبادات شخصی مانند تَحَنُّث (رفتن به غار حرا) که پیامبر هر سال یک ماه در حرا تحنث می کردند به این معنا که آلودگی های خود را می شکستند.

قسمتی از خطبه ی قاصعه (قصع به معنای شکستن که امیرالمومنین بوسیله ی مسائل توحیدی که در این خطبه بیان می کند کمر شیطان را می شکند) مربوط به بعثت است .

3. گزینش الهی (اصطفاکم):

و اصطنعتک لنفسی 41 طه که خدا به پیامبر اینگونه می فرماید که من تو را برای خودم ساختم.

نکته: هر آنچه که در روایات خلاف مطالب ذکر شده باشد همه نا صحیح است.

بررسی روایات و دیدگاه های بعثت:

با سوره ی علق شروع شد و ایات ابتدایی در مورد علم و موارد شناختی است.

آیه 108 یوسف و انعام 57.

روایتی نقل شده به نام بدءالوحی که در نهایت سند به عایشه می رسد.

فرشته به پیامبر وارد شد و به او گفت بخوان پیامبر جواب داد گفتم من خواندن نمیدانم. سپس فرشته پیامبر را فشار داد گفت بخوان سپس پیامبر فرمود نمی دانم. این جریان سه مرتبه تکرار می شود و نتیجه نمی دهد در مرتبه ی سوم می گوید اقرا و ادامه ی ایه سپس پیامبر می خواند. سپس پیامبر بر حضرت خدیجه وارد شد با حالت بسیار بد، پیامبر فرمود من را بپوشانید سپس به خدیجه گفت من برای خود نگرام. سپس خدیجه به پیامبر امیدواری داد و گفت نترس و گفت برویم پیش ورقه بن نوفل که او انجیل را استنساخ کرده بود. پیامبر جریان را برای ورقه تعریف کرد ورقه به پیامبر گفت ناراحت نباش این وحی است. سپس نوفل آرزو کرد زنده باشد و به یاری پیامبر برود میترسم تو را از مکه اخراج کنم زیرا هیچ کس انچه تو آورده ای را نیاورده و  هرکه این کار را کرده او را از شهر اخراج خواهند کرد. منبع: طبری،

خدیجه پیامبر را با ابوبکر نزد ورقه فرستاد و یا اینکه بیان شده که خدیجه نزد ورقه رفت و ورقه به خدیجه گفت او پیامبر شده و ورقه پیامبر را در طواف دید و به پیامبر گفت تو پیامبر شده ای و از این قبیل روایات که همه در بر دارنده ی این مطلب است که از طرف یک مسیحی پیامبری رسول اکرم به او فهمانده شده و مهر شده و خود حضرت آگاهی نداشته.

نقد: این روایات از نظر سندی بسیار ضعیف است چون راویان همه ضعیفند. علاوه بر این اضطراب بسیاری در این روایت است و یا ابهاماتی که در این روایات است کیفیت فشردن و یا کمیت فشردن پیامبر و از این قبیل ابهامات. همچنین خوفی که پیامبر داشت که همراه با جهل و تردید است و این تردید را باید یک فرد مسیحی این تردید را از بین برود. باید توجه داشت در دوران خلافت مسشار هایی نصرانی بودند که روایات زیر دست این افراد بوجود می آمد.

بیان شیعه:

خوف از جهل و تردید در پیامبر راه ندارد که آیه مستقیما می فرماید پیامبر با بصیرت و آگاهی بوده است.

عیاشی ج2 ص24: چطور پیامبر نمی ترسد (یعنی نترسیدن پیامبر را پیش فرض گرفته) آنچه بر او وحی شد از القائات شیطان باشد، در پاسخ می آورد خدا پیامبر را به گونه ای قرار می دهد که دل او همراه با سکینه و آرامش است و گویا به گونه ای است که وحی برای او مثل روز روشن است.

خطبه ی قاصعه: امیر المومنین می فرماید: من ناله ی شیطان را شنیدم زمانی که وحی برش نازل شد، امیرالمومنین می فرماید این چه ناله ای از شیطان بود پیامبر فرمود بخاطر مایوس شدن از عبادت خودش بود.

مقصود از خوف، خوف نفسانی از روی جهل و ... نبوده است بلکه خوفی معنوی بوده که از روی سختی مسئولیت خوف داشته اند که بوسیله ی توکل بر خدا از بین می رفت.

سِندی شارح صحیح بخاری(در نقد روایت عایشه دارد): که این روایت مشکل دارد زیرا وقتی وحی امده دیگر پیامبر شده پس امکان ندارد وحی را گرفته باشد ولی در نبوتش شک داشته باشد. برای توجیه این روایت گفته امتحان خدیجه موضوعیت داشته است.

الودایه و النهایه (نوشته ی ابن کثیر که شاگر این تیمیه بوده که با این حال که از اهل سنت بوده در تایید شیعه بیان کرده است): پیامبر به سمت خدیجه بازگشت درحال یقین سپس .... پیش خدیجه آمد سپس خدیجه به پیامبر خبر داد که مبارک است.

وقتی پیامبر40 ساله شد خدا بهترین قلوب را به او داد که افضل برترین مطیع ترین و خاشع ترین قلوب قرار داد. خدا اذن داد ابواب اسمان گشوده شد و ملائکه امدند و جبرئیل نیز امد و پیامبر این را  میدید و رحمت الهی سرازیر شد. جبرائیل با نور فراوانی آمد و بازوی پیامبر را گرفت و او را تکان داد و گفت یا محمد اقرا. سپس پیامبر فرمود چه بخوانم جبرئیل گفت اقرا تا اخر سوره ی علق. سپس پیامبر از کوه پایین آمد و از شکوه عظمت الهی تب و لرز کرد و خائف شد از تکذیب قریش که او را مجنون خطاب کنند. او عاقلترین خلق خدا بود و از شیاطین بدش می امد. در نهایت در روایت امده که خدا وقتی می خواست به او بشارت دهد از کنار هر آنچه رد می شد به پیامبر سلام می کردند.بحار ج 18 ص 206 که این روایت با تفسیر منسوب به حضرت موسی بن جعفر سازگار است.

دعوت به اسلام:

مراحل دعوت: دعوت مخفیانه، دعوت علنی.

فترت وحی:

بعد از بعثت مدت کوتاهی وحی نیامد و فترت حاصل شد که باعث حزن پیامبر شد (سوره ی مدثر). ابتدا آیات سوره ی علق نازل شد بعد دوران فطرت سپس آیات 1 تا 10 سوره ی مدثر نازل شد. قم فانذر که در سوره ی مدثر آمده است فرمان دعوت پیامبر بود که پیامبر بر اساس این فرمان دعوت خود را در دو مرحله شروع کرد ابتدا دعوت مخفیانه که خویشاوندان و مورد اطمینان ها را دعوت کرد (آیه ی 214 سوره ی شعرا) و بعد از آن دعوت علنی اتفاق افتاد.

دعوت مخفیانه: سه سال طول کشید و صرفا مباحث توحیدی مطرح می شد و در مقابل هم مشرکین احساس خطر نمی کردند و صرفا در ابتدای کار به استهزا می پرداختند.

مسلمانان نخستین:

باید توجه داشت که در آن فضای کفر محض اسلام آوردن بسیار کار مهمی است که افراد بتوانند اسلام پذیرفته و به آن ایمان بیاورند. در کافی ج2 بابی دارد به نام سبق الی الایمان که منظور آن همان اسلام است اینگونه بیان کرده که در سبقت هم معیار زمانی حائز اهمیت است هم اینکه آن شخص به معارف اسلامی پایبند باشد ممکن است کسی متاخر ایمان آورده باشد ولی پایبندی اش بیشتر باشد.

چه کسانی سابق در اسلام بودند: از نظر شیعه علی علیه السلام اولین مرد مسلمان و حضرت خدیجه اولین زن مسلمان است؛ در اهل عامه نیز برخی همین قول را می پذیرند و برخی در مورد اولین مرد ابوبکر را بیان می کنند. از محد بن سعد بن ابی وقاص سوال شد آیا ابوبکر اولین مسلمان بود او گفت خیر قبل از او 50 نفر مسلمان شده بودند.

ادله ی پیشگام بودن امیرالمونین: الف) چون امیرالمونین در منزل پیامبر بود و همراه او بود بالطبع همراه پیامبر ایمان آورد. ب) خود بیاناتی که از رسول اکرم بیان شده(الغدیر ج3 ص 220). ج) گزارش های تاریخی (طبری ج 2 ص 212). د) بیانات امیرالمونین علیه السلام (بخشی از خطبه قاصعه).

جاهز در کتاب العثمانیه بیان کرده علی در کودکی ایمان آورده و اسلامش از روی فهم نبوده اسکافی در کتاب نقض العثمانیه پاسخ داده علی علیه السلام کودکی عادی نبود بلکه تحت پرورش ویژه ی پیامبر بود.

دعوت خویشاوندان:

(شعرا آیه 214). بعد از دعوت سه ساله ی مخفیانه دعوت خویشاوندان ابتدای دعوت آشکار است به دنبال این فرمان الهی پیامبر علی علیه السلام را مامور کرد تا 40 نفر از خویشان را دعوت کند و غذایی فراهم آورد، با اینکه غذا کم بود همه به صورت معجزه آسا سیر شدند ابولهب گفت پیامبر ما را جادو کرده و مجلس بهم خورد. بار دوم مجلسی فراهم شد پیامبر فرمود من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام و دعوتشان کرد به یاری خودش سپس فرمود کدامیک از شما می خواهد وصی و برادر و جانشین من باشد هیچکس اجابت نکر غیر از علی علیه السلام این کار سه مرتبه تکرار شد. مشرکان ابوطالب را مسخره کرده و گفتند پسر تو بر خودت ولایت پیدا کرد. این ماجرا نشان می دهد بحث امامت اهمیت زیادی دارد و به نوعی دنباله ی نبوت است و در ابتدای نبوت به صورت علنی اعلان شد.

دعوت علنی:

(هجر آیه 94). پیامبر در دره ای در منا مردم را به پرستش خدای یگانه و ترک بت پرستی دعوت کرد. قبل از این پیامبر متعرض بت پرستی نشده بود و مشرکان هم صرفا استهزا می کردند. وقتی پیامبر شروع به دعوت علنی کردند مشرکان نیز در مقابل شروع به آزار کردند. پیامبر کانون دعوت را در نزدیکی صفا در خانه ی ارقم بن ابی ارقم برد و آنجا تعداد محدودی خدا را عبادت می کردند.

برخوردهای مشرکان با پیامبر و مسلمانان:

1. سازشکاری: زمانی که دعوت پیامبر آشکار شد مشرکان احساس خطر جدی کردند، ابتدا از طریق عموی پیامبر یا به صورت مستقیم دعوت به سازش کردند. مشرکان از طریق ابوطالب پیشنهاد ثروت به پیامبر دادند و پیامبر پاسخ معروف اگر خورشید را در دست راستم و ... . این بیان بیانی قاطع و پر مغز بود.

پیشنهاد های سازش در قالب های مختلف بود تا بدین اندازه که پیشنهاد سازش دینی را مطرح کرده و گفتند تو یک سال خدایان ما را عبادت کن ما هم یک سال خدای تو را عبادت خواهیم کرد در پاسخ به این خواسته سوره ی کافرون نازل شد.

2. برخورد های روانی: همانطور که قبلا بیان شد استهزا بود که افرادی من جمله ابولهب، ابوجهل و ولیدبن مغیره در این کار معروف بودند. پیامبر را با واژگانی چون کذاب، ساحر، مجنون، شاعر و ... خطاب می کردند. این تخریب ها به جایی رسید که قصد داشتند چهره ی اسلام را مخدوش کرده و آزادی ما را محدود کرده اند. بیشتر آزار ها متوجه عامه ی مسلمانان و طبقه ی ضعیف جامعه بود در حالی که اسلام برای این طبقه بسیار جذاب بود.

3. برخورد علمی: وحی را انکار کرده و گفتند این آموزه های اهل کتاب است (نحل آیه 103)، ادعا کردند این آیات اساطیرالاولین است. قریش دست به دامان یهودیان شدند تا سوالات پیچیده طرح کرده و پیامبر را شکست علمی بدهیم. سوالات به طور کلی در مورد روح، ذوالقرنین و قیامت بود.

آنقدر آزار و اذیت مسلمانان ضعیف و عامه زیاد شد تا مقدمه ای شد برای هجرت مسلمانان به حبشه. همین سختی زندگی بر مسلمانان موجب دستور پیامبر به هجرت شد. باید توجه داشت که این سختی باعث کند شدن گرایش به اسلام شود از اینرو بهترین و خلاقانه ترین حرکتی بود که پیامبر انجام داد و از اذیت قریش در امان بود، البته از طرفی دیگر خود این هجرت می توانست زمینه ساز روی آوری بسیاری به اسلام شود.

ابتدا گروهی 15 نفره از طریق دریا به حبشه رفتند و پس از شنیدن شایعه ی مسلمان شدن مکیان مجددا به مکه بازگشتند سپس با دروغین بودن این شایعه روبرو شده و اینبار با تعداد بیشتری به فرماندهی جعفر به حبشه بازگشتند. پیامبر به آنان فرمود به حبشه بروید در آنجا پادشاهی هست که در نزد او به کسی ظلم نمی شود. پیامبر نامه ای به نجاشی نوشت که با این افراد رفتار خوبی داشته باشد. از طرفی دیگر مشرکین احساس خطر کرده و عمروعاص و عمارت بن ولید را به عنوان نماینده به حبشه فرستادند تا مهاجرین را به مکه بازگردانند. نمایندگان قریش جلوی نجاشی سجده کرده ولی مسلمانان از این کار خوداری کردند، نجاشی وقتی علت را جویا شد جعفر پاسخ داد ما فقط در برابر خدای متعال سجده می کنیم و نجاشی از این پاسخ خوشنود شد. نجاشی به جعفر گفت برایم از قرآنتان بخوان، جعفر آیاتی از سوره ی مریم را خواند و نجاشی گریست. جعفر صحبت های زیبایی ایراد کرد که نشان دهنده ی علت مسلمانی او بود، جعفر گفت ما قومی جاهل و بت پرست بودیم تا اینکه خداوند پیامبرش را برای ما فرستاد، ما به امین بودنش اعتماد داشتیم و او بود که ما را به دوری از فواحش و خونریزی دعوت کرد. قولی مطرح است که نجاشی در خفا مسلمان شد.

افسانه ی غرانیق:

به پرستو یا پرندگانی که گردنی دراز داشتند و وقتی در آسمان اوج می گرفتند بسیار زیبا بودند اطلاق می شد. تعبیر افسانه به دلیل کذب بودن به این جریان اطلاق شد.

زمانی که آیات سوره ی نجم بر پیامبر نازل شد، هنگام تلاوت برای مردم وقتی به آیات 19 و 20 رسید شیطان دو جمله بر دهان پیامبر جاری کرد تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی. وقتی این تعابیر بیان شد مشرکین خوششان آمد و همه سجده کردند؛ در نیمه شب جبرائیل نازل شد و پیامبر را در مورد این جملات مورد سوال قرار داد. بعد از این جریان آیه 52 سوره ی حج نازل شد مبنی بر اینکه شیطان القائاتی به پیامبر می کند اما خداوند آن را نسخ می کند.

نقد: این افسانه در کتب روایی و تاریخی اهل سنت بدون نقد بیان شده و از این نقل تلقی قبول شده است درحالی که منافی با عصمت پیامبر است.  نقد سندی: این روایت عمدتا به صورت مرسل بیان شده به علاوه اینکه در سلسله روات آن محمد بن کعب قرظی از بنی قریظه است که این فرد از یهودیان بوده و قصه پرداز است و غیر قابل اعتماد است. نقد محتوایی: اولا ما معتقدیم قرآن از طرف خدا حفظ می شود و سوره ی نجم نیز بر همین تاکید دارد، ثانیا این افسانه با خود این آیات نیز منافات دارد به این نحو که آیه بوسیله ی استفهام انکاری وضعیت بت ها را نفی می کند حال چگونه آنها را تعظیم کند، ثالثا علمای بزرگ شیعه و سنی به جعلی بودن این روایت تصریح کرده اند، رابعا علامه سید جعفر مرتضی توجیهی برای این داستان بیان کرده که به احتمال زیاد این جملات از سوی مشرکین در خلال تلاوت پیامبر بیان شده است.

مسلمانان در موقعیت های مختلف از حبشه بازگشتند، گروهی بعد از رفع حصر شعب ابی طالب بازگشتند و آخرین گروه در سال هفتم بعد از فتح خیبر بازگشتند که پیامبر اشک شوق ریختند.

شعب ابی طالب: (7تا10بعثت)

بنی هاشم به عنوان حامیان اصلی پیامبر تحریم شدند و پیمانی منعقد شد و به دنبال آن تحریم همه جانبه ی صورت گرفت. تحریم معامله، ازدواج، هرگونه ارتباط، سخن گفتن و... . ابوطالب پیشنهاد داد که به شعب ابی طالب بروند. این دوره از دو جهت بسیار سخت بود اول معیشت که تا آنجایی که خدیجه اموال داشت استفاده شد و تمام شد و گفته شده که به گیاهان خودرو رو آورده بودند و جهت دوم امنیت بود که امیرالمونین جای پیامبر می خوابید و او را جابجا می کرد. جبرائیل پیام آورد که موریانه آن را خورده. ابوطالب به مشرکین گفت بروید ببینید اگر اینگونه نبود من خودم محمد را به شما تسلیم می کنم.

در سال دهم ابتدا ابوطالب سپس خدیجه از دنیا رفتند که معروف به عام الحزن شد.

سفر به طائف:

پیامبر در همان سال در 10 فرسخی جنوب شرق مکه به طائف سفر کرد. آنها به پیامبر بسیار سخت گرفته و او را اذیت کردند. در آنجا غلامی به نام عداس ایمان آورد. پیامبر با دو تن به نام مطعم بن عدی و اخنس بن شریق وارد مکه شد ولی بعضی می گویند انها مشرک بودند و پیامبر در ماه های حرام وارد مکه شد تا در امان باشد.

دعوت قبایل به اسلام و نفوذ اسلام به یثرب:

پیامبر به مکان های مختلف می رفتند و دعوت به اسلام می کردند یکی از این مکان ها حجاز بود که به سوی قبیله ی بنی عامر بن صعصعه رفت، آنها گفتند ما به شرطی این را قبول می کنیم که این مقام بعد از تو به ما برسد ولی پیامبر می گوید الامر الی الله یضعه حیث یشاء. نکته ای که می توان در اینجا استفاده کرد این است که امامت امری الهی است. در اثر این دعوت ها برخی از اهالی یثرب مسلمان شدند.

در سال یازدهم 6 خزرجی اسلام آوردند که دسته ی اولیه ی مسلمانان یثرب بودند و موفق شدند افرادی را به اسلام دعوت کنند در سال 12 دوازده اوسی و خزرجی به صورت پنهانی به پیامبر ایمان آوردند و بیعت کردند در این زمان مصعب بن عمر به یثرب رفت و برای آنها قرآن می خواند که به آن عقبه ی اولی یا بیعت النسا گویند. شرک نورزیدن، عدم سرقت، زنا، قتل اولاد و بهتان از موارد مذکور در بیعت النسا بود. در سال 13 هفتاد و پنج نفر با پیامبر بیعت کرده و معتقد شدند که اگر پیامبر به مدینه آمدن همان طور که از خانواده ی خود دفاع می کنند از پیامبر نیز دفاع خواهند کرد.

هجرت به مدینه:

بعد از هجرت پیامبر معروف به مدینه النبی سپس مخفف به مدینه شد. جمعیت یثرب به اعراب و یهودیان بودند که یهودیان قحطان که یمانی الاصل بوده و از اوس و خزرج بودند. یهودیان خود به دو دسته تقسیم می شوند، گروه اول سه دسته اند بنی قینقاع، بنی النضیر،  بنی قریظه. دسته ی دوم یهودیان پراکنده بین اعراب.

از طرفی زمینه فراهم بود برای مسلمانان از طرفی دیگر فشار به مسلمانان از طرف مشرکان زیاد شد.مسمانانی که ....

لیلت المبیت:

سران قریش از این وضعیت بسیار نگران شدند که سران قریش در دارالندوه جمع شدند و سه پیشنهاد در مورد پیامبر مطرح شد که در قرآن ذکر شده زندانی، کشتن، تبعید. در نهایت قتل دسته جمعی را تصمیم گرفتند که 40 مرد جنگی جمع شدند. این جریان بوسیله ی جبرائیل به پیامبر رسید سپس علی را جای خود گذاشت که آیه برای او نازل شد. پیامبر شبانه در جهت عکس مدینه حرکت کرد یعنی جنوب و در غار ثور پنهان شد. ابوبکر نیز همراه او شد. طبری می گوید ابوبکر از علی پرسید که پیامبر کجاست. علی به او گفت و او همراه پیامبر شد که مشرکان به دنبال پیامبر رفتند ولی به خواست خدا پیدا نشدند. سه روز در غار ثور بودند تا امن شد. مشرکان 100 شتر جایزه گذاشته بودند. سراقه بن مالک به دنبال پیامبر رفت ولی اسب او به اعجاز پیش نرفت سپس بازگشت.

پیامبر دو ماموریت داشت یکی بازگرداندن امانات و دیگری اینکه فواطم را به مدینه ببرد.

پیامبر زمان هجرت در قبا منتظر ماند تا امیرالمونین به آنها ملحق شود. سپس وارد یثرب شدند و مردم بسیار استقبال کردند. این شعر در زمان ورود پیامبر خوانده شده:

طلع البدر علینا من ثنیات الوداع                              وجب الشکر علینا ما دعی لله داع.

این هجرت مبدا تاریخ مسلمانان شد که در نامه های پیامبر هم هجرت به عنوان مبدا تاریخ بیان شده. مبدا بودن هجری برای چند وقتی فراموش شد ولی در سال 16 هجری به پیشنهاد امیرالمونین در حکومت عباسی به صورت رسمی مطرح شد. که مقداری از قبل از محرم که زمان هجرت پیامبر بود رها شد و ابتدای سال از محرم واقع شد.

دلایل گسترش سریع اسلام در یثرب:

1.      تاثیر پذیری از قرآن کریم.

2.       تاثیر پذیری از یهود که پیامبر را معرفی کردن بودند.

3.      خستگی از رقابت ها و جنگ های میان انصار. بین اوس و خزرج جنگ های زیادی رخ داده بود به نام جنگ های بعاث. حتی 6 خزرجی که ایمان آوردند گفتند ما امید داریم قوم ما بوسیله ی شما با هم متحد شوند.

4.      متفاوت بودن افراد مدینه با مکیان. این افراد سابقه ی قانونمندی و متمدن بودند. بعلاوه این افرادی سالم بودند زیرا معمولا کشاورز بودند. مردم مکه خشن اند نسبت به مدینه.

5.      بنیاد سست بت پرستی در مدینه. در مکه بت پرستی با اقتصادشان گره خورده بود.

6.      گرایش افراد با نفوذ یثرب به اسلام مثل سعد.

شتر پیامبر در زمینی متعلق به دو یتیم نشست که پیامبر این زمین را خریدند سپس اقدام به ساخت مسجد کردند. بنای مسجد بسیار با وسیله های اولیه بوده که مساحت آن 30 در 30 متر بوده. بعدا در چند مرحله توسعه پیدا کرد. این مکان مرکز تصمیم گیری های بزرگ پیامبر شد. در کنار مسجد دو حجره برای سوده و عایشه ساخته شد. و به تدریج به این حجره ها اضافه داشت. اصحاب اطراف مسجد خانه ها را ساختند و به مسجد در خانه خود را باز کردند که بعد از چندی جبرائیل نازل شد که همه ی در ها بسته شود الا خانه ی امیرالمومنین. انصار، مهاجران را در خانه های خود جا دادند. در انتهای مسجد سایبانی برای فقرا گذاشتند.

پیمان نامه ی عمومی پیامبر که دارای دو بخش است که عمدتا در مورد مسلمانان یثرب یعنی مهاجرین و انصار است که امت واحده خطاب شده اند. یهودی که بین انصار پراکنده بودند در این پیمان نامشان بیان شده است و این یهودیان را از یهودیان سه گانه جدا کردند و به این نام آورده که امت مع المومنین. (در این نام گذاری بعضی از ترجمه ها درست ترجمه شده که امتی همراه مومنان ولی بعضی اشتباه ترجمه کرده و می گویند مسلمانان و یهودیان امت واحده هستند که قطعا مورد دوم نا صحیح است). این امت واحده قرار شد در صورت هجوم به مدینه از یکدیگر دفاع کنند و به مشرکین پناه ندهند.

پیمان به سه قبیله که پیمان عدم هجوم به مدینه بود. این افراد چون در اطراف مدینه قلعه داشتند برای مسلمانان اهمیت زیادی داشتند. این پیمان از این قرار بود:

1.      نسبت به دشمنان مسلمانان بی طرف باشند.

2.      نه مسلمانان نه این سه قبیله به یکدیگر تجاوز نکنند.

3.      در صورت تخلف مجازات شوند به این نحو که کشته شوند و اموالشان مصادره شود.

پیمان مواخات و برادری که در سال 1 هجرت بسته شد که بین مهاجرین انصار این پیمان بسته شد. که این پیمان در مکه نیز بود. به تناسب افراد توجه می شد. علی با پیامبر، عمر با ابوبکر. این پیمان عامل خوبی برای برادری و محبت زیادی شد حتی در ابتدا دارای ارث بودند ولی بعدا نسخ شد. این برادری بسیار فراگیر شد انما المومنون اخوه.

تشریعات و احکام:

تدریجی و تکلیفی بود که فروعات همینطور اضافه می شد. مثلا نماز ابتدا دو رکعتی بود سپس زیاد شد.

در سال اول اذان و زیاده ی نماز و زکات و روزه تشریع شد.

در سال دوم تغییر قبله و تحریم خمر و خمس.

سال سوم احکام ارث و قصاص.

در سال چهارم سنگسار و نماز خوف.

سال پنجم حجاب.

سال نهم جزیه.

جنگ ها و صلح ها:

مفهوم سریه و غزوه: اسرا ماموریت های نظامی که خود پیامبر حاضر نبود و قزوه یعنی خود پیامبر بوده. در غزوات همیشه جنگ صورت نگرفته. در سریه ها یکی به نام غزوه بوده زیرا خیلی اهمیت داشت و دیگر آنکه همه ی اتفاقات را پیامبر به علم غیبت میدیدند نام این سریه موته بود.

جنگ ها در زمانی است که پیامبر ناگزیر از جنگ بود. مستشرقین به وجود این جنگ ها اسلام را دین شمشیر معرفی می کنند در حالی که قرآن اسلام را به صورتی دیگر معرفی می کند که لا اکراه فی الدین. این جنگ ها هیچیک تهاجمی ابتدایی نبود گاهی دفاعی بود گاهی ماموریت های نظامی بدون جنگ. دو شاهد عمده هست که در فضای آن روز موانع جدی در دعوت به اسلام بود یکی رجیع و بئر معونه که در سال 5 اتفاق افتاد که در هر دو مبلغین اسلام قتل عام شدند.

صلح ها: با اهل کتاب بر اساس جزیه صلح هایی منعقد شد.

جنگ بدر:

مهمترین غزوه پیامبر که در غزوات آغازن رخ داد این غزوه بود که قبل از آن غزوه ی ذوالعشیره است. پیامبر کاروان تجارتی را که از مدینه عبور می کرد را دنبال کرد اما نتوانست به آن دست پیدا کند در آن مکان چاه آبی بود. رئیس کاروان ابوسفیان است که کاروان را به سمت دریای سرخ برد و از کنار آن عبور داد و از دسترس مسلمانان دور شد به مکه پیک فرستاد و از مکه سپاهی برای مقابله با مسلمانان آمد و این دو سپاه در بدر باهم روبرو شدند. مسلمانان آمادگی یک جنگ تمام عیار را نداشتند.تقریبا توان نظامی دشمن سه برابر بود. پرچمدار مهاجرین علی علیه السلام و انصار سعدبن معاذ بود. در ابتدای جنگ پیامبر دعا کرده و با خدای متعال مناجات کرد و فرمود خدایا قریش به جنگ تو و برای تکذیب پیامبر تو آمده به وعده ی خود (نصرت مومنین) وفا کن. پیامبر جلو رفت و به سوی مشرکین خاک پاشید وفرمود زشت باد این چهره ها. باد این خاک ها را به صورت معجزه آسا در چشم های مشرکین نشاند و باعث شد به دردسر جدی بیفتند. در ابتدای جنگ سه نفر از مشرکان مکه به عنوان جنگ تن به تن آمدند. (عتبه بن ربیعه در مقابل عبیده بن حارث، شیبه بن ربیه در برابر حمزه، ولیدبن عتبه در برابر علی علیه السلام). حمزه و علی علیه السلام پیروز شدند و عبیده مجروح شد و بر اثر جراحت به شهادت رسید. قریش 70 کشته و 70 اسیر و مسلمانان هم 14 شهید. وقتی اخبار پیروزی به مدینه رسید مردم باور نکردند. در تقسیم غنائم اختلاف شد که سوره ی انفال نازل شده و احکام غنائم مشخص شد.

عوامل موثر در پیروزی مسلمانان:

1. فرماندهی شایسته ی رسول اکرم.

2. فداکاری و شجاعت امیرالمومنین.

3. ایمان و روحیه ی بالای مسلمانان.

4. امدادهای غیبی الهی.

غزوه ی بنی قینقاع:

از قبیله ی سه گانه ی یهود بودن که در شرق مدینه مستقر بودند. این افراد به یک زن مسلمان اهانت کردند و این باعث شد یک مسلمان با آنها درگیر شود و یک نفر از آنها را بکشد و آنها نیز این مسلمان را کشتند، این جریان خلاف پیمان بسته شده با آنان بود. پیامبر 15 روز آنها را محاصره کرد، عبدالله وساطت کرد و آنها به اذرعات شام کوچ کردند.

جنگ احد:

پس از شکست بدر قریش در صدد جبران و انتقام بودند، سپاه مجهزی با 3000 نیرو آماده ی نبرد کردند. یکی از قبایل حاضر در مدینه خزاعه بود که طرفدار پیامبر بودند و اخبار را به پیامبر می رساندند. پیامبر در مورد بیرون یا داخل شهر ماندن مشورت کرد، جوانها گفتند این برای ما ننگ است که دشمن تا خانه های ما پیش بیاید به بیرون شهر می رویم. پیامبر 50 نفر را به فرماندهی عبدالله بن جبیر درتنگه مستقر کرد و فرمود به هیچ وجه موقعیت خود را ترک نکنید. امیرالمونین نه نفر از یازده نفر پرچمدار دشمن را کشتند. مسلمانان شروع به جمع آوری غنایم تنگه را ترک کردند و از طرفی دیگر ماموران دشمن امدند و تنها عبدالله با تعداد کمی باقی ماندند. مسلمانان غافلگیر شده و شایعه شد که پیامبر کشته شده. این شایعه باعق تضعیف روحیه ی مسلمانان شد. تعداد اندکی از پیامبر دفاع کرده که در راس آنها امیرالمومنین بود که پیامبر را به شکافی بردند. در آنجا ندای لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار آمد. قریش پیروز شد. تعداد شهدای مسلمانان از 30 تا 70 نفر نقل شده. از آسیب های بزرگ این جنگ شهادت حمزه بود. عامل ناتوانی قریش در ادامه دادن جنگ ایجاد رعب و وحشت از ناحیه ی خداوند بود.

عوامل شکست مسلمانان: توجه به مال دنیا، بی انضباطی نظامی و بی توجهی به فرمان نظامی پیامبر.

نتایج شکست: شماتت و گستاخ شدن دشمنان اسلام، افت روحیه ی مسلمانان، عفو فراری ها (آل عمران آیه 155).

غزوه ی حمراء الاسد:

یک روز بعد از احد مشرکین توسط پیامبر مورد تعقیب قرار گرفتند که غزوه ی حمراءالاسد صورت گرفت.

حوادث رجیع:

رجیع نام مکانی بود در 70 کیلومتری مکه بین مکه و مدینه. در ماه صفر سال چهارم در نزدیکی مکه تعدادی از افراد قبایل عضل و قاره نزد پیامبر آمدند و برای دعوت به اسلام تقاضای مبلّغ کردند. پیامبر حدودا 10 نفر را فرستاد اما این دو قبیله این افراد را در رجیع به شهادت رساندند و 2 نفر را اسیر کردند به کفار مدینه فروختند و آنجا هم اینها را اعدام کردند.

بئر معونه:

این مکان در شرق مدینه بود و به حدود نجد می­رسید. ابوبرا  از بزرگان قبیله بنوعامر به مدینه آمد و اسلام آورد و پیشنهاد کرد پیامبر مبلغانی را برای دعوت مردم نجد بفرستد. پیامبر 40 تا 70 نفر را فرستاد و ابوبرا به این افراد جوار داد. پیامبر نامه­ای به رئیس بنی عامر نوشت اما او نامه را پاره کرد و پیک را هم کشت و از قبیله خودش خواست برای جنگ با 40 یا 70 نفرآماده شوند.

3 نفر نجات پیدا کردند و در راه مدینه 2 نفر از بنی عامر که بی­گناه بودند را کشتند.

حادثه رجیع و بئر معونه با همدیگر شباهت دارند و این نشان می­دهد بر سر راه تبلیغ اسلام موانع جدی بود و پیامبر از جنگ ناگزیر بود.

غزوه بنی­النضیر:

پیامبر نزد این قبیله آمد و برای دیه آن 2 نفری که از بنی عامر بی­گناه کشته شده بودند از اینها کمک مالی خواست. بنی­النضیر به ظاهر گفتند آماده­ایم اما همان زمان مهیا شدند که زمانی که پیامبر تنها است از بالا تکه سنگی را بر سر ایشان بیندازند، پیامبر به واسطه جبرئیل با خبر شد و سریعا از آنجا رفت. بنی­النضیر با قریش ارتباط داشت. یک آدم خبیثی در اینها بود که جنگ خندق را به راه انداخت. پیامبر به بنی­النضیر اخطار داد که به دلیل نقض پیمان، مدینه را ترک کنند. پیامبر 15 روز آنها را محاصره کردند و شروع کردند به قطع کردن نخلستانهایشان  تا دیگر امیدی نداشته باشند. نهایتا پذیرفتند که آنجا را ترک بکنند و به أذرعات رفتند، تعدادی هم رفتند به خیبر. منطقه بنی­النضیر بدون جنگ به دست پیامبر افتاد و ایشان هم آن را بین فقرا، مهاجر و انصار تقسیم کردند.

جنگ احزاب:

بین یهود و قریش ارتباطاتی بود و ابوسفیان قبایل متعددی را همراه کرد (غطفان، بنی سلَیم، بنی اسد، بنی کنانه وثقیف). 10000 نیرو به سمت یثرب آمد. خذاعه به پیامبر خبر دادند. این بار تصمیم گرفته شد داخل مدینه دفاع کنند. سلمان پیشنهاد خندق را داد، 3000مسلمان در دسته های 10 نفری تقسیم شدند و این خندق را که حدوداً یک فرسخ بود حفر کردند. هر دسته 40 ذراع را حفر می­کرد. عمق خندق حدودا 2متر و عرض آن هم بین 6 تا 8 متر بود. زمان طی شده برای حفر این خندق از 6 روز تا 40 روز اختلاف اقوال است.  احزاب آمدند و پشت خندق زمین­گیر شدند و شروع به تیراندازی کردند.

وضعیت بسیار سختی برای مسلمانان پیش آمد، هم سرما بود و گرسنگی. به جهت سپاه عظیم دشمن و کارشکنی های منافقین و یهود در داخل، خوف و وحشت در مسمانان ایجاد شده بود. حیی بن اختب نزد بنی قریظه رفت و آنها را راضی کرد که پیمان خویش را با پیامبر نقض کنند. پیامبر(ص) سعد بن معاذ و سعد بن عباده (رؤسای اوس و خزرج) را به نزد رییس قریظه فرستاد تا با او صحبت کنند. او بند کفشش را پاره کرد و گفت پیمان ما مثل بند این کفش از بین رفته است.

پیامبر(ص) 500  نظامی را مقابل قلعه قریظه مستقر کرد. از بین رزم­آوران احزاب عمرو بن عبدود با تعدادی دیگر از خندق عبور کردند؛ 3مرتبه هماورد خواست و در هر3 مرتبه علی(ع) آمادگی خودش را اعلام کرد. پیامبر(ص) اجازه دادند و فرمودند: تمام اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفته است. عمرو بن عبدود از علی (ع) ترسید و گفت من با پدرت رفیق بودم؛ علی علیه السلام هم فرمود: شنیدم تو یکی از سه خواسته هماوردت را اجابت می­کنی، اول اینکه اسلام آوری، دوم اینکه برگردی و سوم اینکه از اسبت پایین بیایی و بجنگی.

عواملی که باعث شد روحیه دشمن به هم بریزد: 1. مهمترین عامل شجاعت علی علیه السلام و قتل عمربن عبدود است. 2. یکی از افراد لشگر پیامبر به ایشان گفت من می­خواهم بین دشمن را بهم بزنم؛ نزد قریظه رفت و گفت وقتی که مشرکین می­روند یکی از آنها را اسیر بگیرید و بعد نزد احزاب رفت و گفت قریظه می­خواهد اسیر بگیرد. نیمه شب طوفان آمد و اردوگاه احزاب را به هم ریخت و آنها هم شبانه جمع کردند و رفتند.

غزوه بنی­قریظه:

پیامبر به امر الهی فرمان داد تا بنی­قریظه را محاصره کنند از 10 روز تا 25 روز. بنی­قریظه تسلیم شدند (با اوس هم­پیمان بودند). پیامبر حکمیت اینها را به سعدبن معاذ سپرد؛ او هم حکم کرد مردانشان کشته شوند و زنان و فرزندان اسیر شوند و اموال غنیمت گرفته شود. این حکم با حکم خداوند هماهنگ است(احزاب آیات 26 و 27). مستشرقین این حکم را غیر انسانی و خشن می­دانند. این حکم قطعا اجرا شده است؛ البته در آمار بحث است. اگر اینها اسلام می­آوردند قطعا کشته نمی­شدند؛ اتفاقا چند نفر اسلام آوردند و زنده ماندند. فلسفه مجازات: به لحاظ تحلیل تاریخی دلیلش این است که  اینها خیانت کرده بودند و مسلمانان را در وضعیت بسیار سنگینی قرار داده بودند. این مجازات در عهدشان هم وجود داشت.

غزوه بنی­المصطلق(مریسیع):

این قبیله آماده حمله به مدینه بود اما پیامبر حمله پیش­دستانه کرد. تعداد اندکی از بنی­المصطلق کشته شدند و تعداد بسیاری از مسلمانها اسیر شدند. در خاتمه جنگ بر سر آب بین یک انصاری و یک مهاجر اختلاف افتاد. عبدالله بن عبید گفت وقتی برگردیم مدینه من پیامبر را بیرونش می­کنم(منافقون آیه 8)؛ خلیفه دوم هم گفت بگذارید من گردن این را بزنم.

ماجرای إفک:

در برگشت به مدینه عایشه عقب مانده بود و یک نفر هم در عقب می­آمد و افراد جامانده را جمع می­کرد و می­آورد؛ عایشه را دید و او را با شتر خودش آورد و در اینجا به عایشه تهمت زدند. نور آیه 11: شیعیان آیه را مربوط به ماریه می­دانند که شایعه شده بود با پسرعموی خودش ارتباط دارد. چه بسا  این آیه مربوط به هردو(عایشه و ماریه) باشد.

سال ششم هجری:

صلح حدیبیه:

پیامبر خوابی دیدند که کلید کعبه در دست اوست و سرش را تراشیده. به مردم گفتند به حج برویم. که حدود 1400 تا 1800 نفر با شمشیر و تعداد ...... شتر راهی مکه شدند. مشرکان برای ممانعت از مکه خارج شده که 200 نیرو برای مقابله آمدند و پیامبر به ناچار از بی راهه آمدند تا به حدیبیه رسیدند در این مکان شتر پیامبر متوقف شد و اگر پیش می رفتند جنگ قطعی بود و پیامبر توقف شتر را به خواست خدا دانستند. حدیبیه در 22 کیلومتری غرب مکه بود. در این مکان مدیل بن ورقا و عروت بن مسعود برای میان جیگری و از طرف پیامبر عثمان به مذاکره پرداختند. بیعت رضوان امری بود که نشان داد مسلمانان بسیار مستحکم هستند در این بیعت قرار شد مسلمانان پشت پیامبر تا پای جان بایستند. به بیعت شجره هم نامیده می شود چون زیر درختی اتفاق افتاده. سهیل بن عمر به قریش گزارش کردن به قریش که چنین پیمانی بسته شده است. قرشیان از این جریان که مطلع شدند تصمیم بر صلح گرفتند.

ترک جنگ و مخاصمه مدت ده سال. محمد و یارانش به مدینه باز گردند و سال بعد برای عمره بیایند و مدت سه روز در مکه بمانند. اگر کسی از قریش بدون اذن ولیش نزد محمد بیاید باید عودت داده شود ولی بالعکس خیر. هر قبیله ای آزاد است با قریش یا محمد هم پیمان شود.

در ابتدای صلح نامه قریش قبول نکرد بسم الله نوشته شود و حاضر نشد نام پیامبر کنار نام خدا باشد.

ابو جندب به پیامبر پناه آورد ولی پیامبر او را باز گرداند (بنا به پیمان). قبیله ی بنی بکر از کنانه با قریش اعلان هم پیمانی کرد و قبیله ی خزاعه با پیامبر اعلان هم پیمانی کرد.

پیامبر امر به کشتن شتر ها کرد که ابتدا خود پیامبر این کار را انجام داد و در باز گشت سوره ی نصر نازل شد.

دست آرودها:

امنیت مسلمانان تامین شد. جمعیت مسلمانان زیاد شد دو سال بعد در فتح مکه 2000 نفر آمدند. دامنه ی فعالیت های تبلیغی و نظامی بسیار زیاد شد.

سال هفتم هجری:

دعوت جهانی:

پیامبر به شش تن از پادشاهان نامه نوشت: قیصر روم. خسرو ایران. مصر. قصان شام. .....

خسرو پاره کرد. اصل اینها مشخص می کند بعد از صلح حدیبیه پیامبر توانست دعوت خود را جهانی کند.

خیبر:

165 کیلومتری شمال مدینه. منطقه ای تشکیل شده از چندین قلعه ی مستحکم و بسیار دست نیافتنی که سه بخش داشت نطات، شق و کتیبه که در دو بخش اول جنگ شده و سومی با صلح واگذار شد. چون منطقه ای یهودی نشین بود که کانون توطئه بر ضد اسلام بود. پیامبر ابتدا دعوت به اسلام کرد ولی نپذیرفتند در نهایت مسلمان ها 1400 نفر بودند که به خیبر حمله کردند. قلعه ی ناعم که در نطات بود جنگ از آنجا آغاز شد و یکی از خیبریان زرماور طلبید عمر و ابوبکر رفتند و باز گشتند تا پیامبر پرچم را با امیرالمومنین داد. که در جنگ با امیرالمونین ضربتی به او زد که تا چانه ی او شکافته شد. این مقدمه ی پیروزی های دیگر اسلام شد. در نهایت در قلعه ی نزار در شق جنگ پایان یافت و بعد از آن صلح شد به این صورت که ابتدا باید ترک می کردند ولی بعد از آن تصمیم بر این شد بمانند و به صورت مساقات نصف درآمد را برای خود گذاشته و نصف را به مسلمانان بدهند. آمار تلفات خیبر 93 نفر و اسلام 28 نفر. (کل آمار کشته ها در جنگ های پیامبر 1000 یا مقداری بیشتر است.)

فدک:

در مسیر خیبر پیامبر پیکی به فدک فرستاد و آنها را به اسلام دعوت کرد و گفتند ما تابع خیبریم که پس از پیمان با خیبر فدک هم به ان پیمان پایبند شد.

عمرت القضا در سال هفتم برگزار شد که اهل مکه این شهر را به مدت سه روز تخلیه کردند.

سال هشتم هجری:

جنگ موته:

جعفر زید عبد الله این سه نفر به عنوان سرلشکران جنگ موته مشخص شدند که الان شهری است در اردن که مزار شهدای موته در آن مکان هست. پیامبر لحظه به لحظه جنگ را گزارش می کرد. پس از شهادت سومین نفر مسلمانان خالد را برگزیدند و او لشکر را به عقب بازگرداند. علت این جنگ این بود که مانع از سپاه شام شود. 8 یا 12 یا 17 نفر تعداد شهدای این جنگ بوده است.

قبیله ی خزاعه و بنو بکر که یکی از بنو بکر حجر پیامبر کرد و خزاعی با او مقابله کرد که تا 20 یا 23 نفر شهید شدند. در شبیه خونی که خزاعه انجام داد قریش نیز مشارکت کرد و نقض پیمان کرد. ابوسفیان به مدینه آمد و کمک خواست و گفت من آمده ام تجدید صلح کنم پیامبر گفت صلح نیاز به تجدید ندارد. ابوسفیان متوسل به حضرت زهرا شد ایشان فرمود بدون اذن پدر به کسی پناه نمیدهم در آخر به صورت یک طرفه در پناه حسینین رفت. پیامبر با 10000 نفر مخفیانه به سمت مکه رفت و عباس و ابوسفیان اسلام آوردند. ابوسفیان به عباس گفت ملک پسر برادرت گسترده شد عباس گفت نبوت نه ملک. پیامبر در فتح مکه فرمود هر کس در مسجد الحرام، خانه ی خود یا خانه ی ابوسفیان برود در امان است. در حالی که مزیت خاصی برای ابوسفیان نبود. سعدبن عباده گفت الیوم یوم الملحمه پیامبر فرمود الیوم یوم المرحمه. که با 13 نفر کشته به سادگی مکه فتح شد. فوج فوج با پیامبر بیعت کردند و پیامبر به آنها فرمود اذهبوا انتم الطلقا. پیامبر به دست امیرالمونین مسجد الحرام را از بت ها پاک کرد.

بعد از فتح مکه دو قبیله ی هوازن و ثقیف بر علیه اسلام شدند که پیامبر با 12 هزار نفر در وادی حنین زمین گیر شده که مسلمانان فرار کرده و تعداد کمی ماندند. ابوسفیان گفت اینها تا دریای سرخ فرار خواهند کرد. افراد آنها را تشویق به بازگشت کردند و با بازگشت آنان موجب پیروزی اسلام شد. 4 تا 9 نفر کشته شده و 6 هزار اسیر و 12 هزار شتر غنیمت گرفتند. خداوند در سوره ی توبه آیه ی 25آورده علت شکست آنها تکبر آنها شد. در منطقه ی جعرانه اسرا را نگهداشته و سراغ طائف رفتند.

بیست روز طائف محاصره بود ولی نتیجه نداد و بازگشتند با 20 مسلمان.

در جعرانه افرادی گفتند که از سعد که حلیمه ی سعدیه از آنجا بود در این افراد هست که پیامبر بخاطر وجود این افراد همه را آزاد کرد و تمام شتر ها را به طلقا داد. انصار شاکی شدند و پیامبر سخنی گفت که انان شرمنده شدند پیامبر فرمود این افراد با شتر به خانه باز می گردند شما با پیامبر.

سال نهم هجری:

تبوک:

در 788 کیلومتری مکه در انتقام جنگ موته بود که جیش العسره به راه افتاد. اهل سنت می گویند عثمان هزینه ی زیادی برای این جنگ کرد. پیامبر علی را از ترس منافقین در مکه گزاشت و مردم گفتند پیامبر از علی ناراحت بود علی خود را به پیامبر رساند پیامبر در آنجا حدیث منزلت را فرمودند. سپاه بزرگی از روم در مقابل آنان بود پیامبر در تبوک برای تابعیت قلمرو اسلام با جزیه جذب اسلام شدند. در باز گشت از تبوک با پی کردن شتر پیامبر منافقین قصر جان پیامبر را کردند که با سروصدای افراد آنها ترسیدند و فرار کردن اسامی این افراد را پیامبر به حذیفه گفت که معروف به صاحب سر رسول الله. در بازگشت پیامبر شترش را گم کرد که منافقین پیامبر را تمسخر کردند که چرا گم کرده پیامبر ادرس داد و ان پیدا شد. تخریب مسجد ضرار.

برائت از مشرکین:

10 ایه ی اول سوره ی برائت چند حکم بیان شد درباره ی مشرکان:

حرمت شرکت مشرکان در حج. حرمت طواف عریان. مهلت چهار ماهه به مشرکان و بعد از آن هیچ عهدی نیست.

عام الوفود:

هیئت های نمایندگی در مکه می آمدند و اعلام اسلام می کردند که سوره ی نصر بیانگر این جریان است. نجران در 24 ذی الحجه امدند و مباهله کردند با پیامبر و زمان دیدن هیئت مباهله پیامبر کوتاه امده و جزیه را قبول کردند.

حجت الوداع:

اخرین حج تمتع پیامبرکه به صورت کامل احکام حج بیان شد. و ایه ی تبلیغ بیان شد. پیامبر این ابلاغ را تاخیر انداخت تا غدیر خم. بعد از اعلان ولایت علی ایه ی اکمال نازل شد (مائده ایه ی3). که الیوم در این ایه که بعد از ان ذکر شده در مورد این ابلاغ است نه احکامی که قبل از آن بیان شده.

قبل از غدیر در منطقه ی کدیر بعضی خواستند از پیامبر جدا شده تا زود تر به مدینه بروند و در غدیر نباشند. که پیامبر بسیار از این کار ناراحت شد. سپس مردم شروع به کناره گیری از پیامبر شدند فتنحی الناس عنه. که پیامبر به آنها اعتراض کرد به آنها فرمود خاندان من نزد شما از مبغوض ترین موارد است. پیامبر انها را جمع کرد و فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولاه که شروع به عذر خواهی کردند و پیامبر نیز عذر آنها را پذیرفت. (در کتاب عمده این مطلب بیان شده البته اضافاتی دارد که پیامبر فرمود 60 هزار نفر از امت من وارد بهشت خواهند شد و همین طور چانه زنی کرده تا به اندازه ای رسید که عمر گفت دیگر کسی باقی نمی ماند که هیچیک سند ندارد)

پیامبر در غدیر ابتدا از افراد اعتراف گرفت الست اولا بکم؟ سپس فرمود من کنت ... .

مشکلاتی که در اواخر حیات پیامبر بوجود امد: یکی درونی و دیگری بیرونی، بیرونی: در جزیرت العرب وفد های متعددی اعلام اسلام کردند ولی اعتقادی نبود بلکه سیاسی بود به این معنا که پیامبر را به عنوان نبی نمیدانستند بلکه به عنوان قدرت به او نگاه می کردند. این جریان احتمال ایجاد مشکل را داشت که اگر در مدینه مشکلی پیش می آمد آنها هم همصدا می شدند. درونی: در عصر نبوی گروهی انصار بودند که از وضعیت خود پیش دستی کرده و سقیفه را تشکیل داده و سپس از کار خود پشیمان شدند و بعد از سقیفه از کار خود بسیار پشیمان شدند. گروهی دیگر مهاجرین بودند که تعدادی سابقین در اسلام بودند به فرماندهی امیرالمونین و جناحی میانه رو و مصلحت اندیش که این افراد اکثریت شدند. گروه سوم طلقا بودند که هم می خواستند ضربه بزنند و هم حد اکثر سود را ببرند. گروه دیگر منافقین بودند که روحیه ای فرصت طلبانه داشتند. سه دسته ی میانه رو های مهاجرین و طلقا و منافقین به هم پیوستند و جمعیت حد اکثری را تشکیل دادند.

پیامبر نسبت به اینده ی مسلمانان تدبیر کرد یا خیر؟ اهل سنت می گویند هیچ تدبیری نکرد اما به نظر شیعه کاملا تدبیر نمود و با آن وضع موجود بیان کرده بود که الامر الی الله.

اهل سنت در غدیر نوعا اعراض می کنند و در مرحله ی بعد توجیه می کنند که مثلا مولا به معنای دوست است. در دوره های بعدی بیان شده اصحاب می دانستند که علی خلیفه از طرف پیامبر بیان شده ولی این نصوص لازم الاتباع نیست زیرا امر حکومت مردمی است و نیازی به تبعیت نیست. پاسخ این است هیچگاه در خلافت خق تشریع نیست ولی خلفا این حق را برای خود قائل بودند. و جریان درخواست کاغذ و قلم بیان شده.

در زمان کسالت پیامبر به نظر اهل سنت ابوبکر جای او نماز خواند البته در شیعه بیان شده که این اتفاق افتاد و پیامبر او را پس زد و با حال کسالت نماز را خودش خواند. این اختلاف روایات به دلیل رسانه ای بود که در دست آنها بود.