اساطیر نشان¬دهنده فرهنگ و نحوه تفکر مردمان در دورانهای کهن است. سخنگوی بازمانده¬ های گرانبهایی است که از دل خاکها بیرون کشیده می¬شود یا در دل سنگها و کوهها یافت می گردد. در این مقاله با توجه به کتاب تاریخ اساطیری ایران نوشته دکتر ژاله آموزگار به ذکر خلاصه¬ی اساطیر ایران می¬پردازیم.این کتاب کل آفرینش دوازده¬هزار ساله را به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم کرده است:

1- سه هزار سال اول به دو قلمرو اورمزدی و اهریمنی تقسیم می¬شود. قلمرو اورمزدی: امشاسپندان و ایزدان – قلمرو اهریمنی: دیوان

2- سه هزار سال دوم: آفرینش پیش نمونه¬های گیتیی

3- سه هزار سال سوم: حمله اهریمن، سرنوشت پیش¬نمونه¬ها، نخستین زوج آدمی و....

4- سه هزار سال چهارم: آمدن زرتشت، فرزندان موعود او و سرنوشت پایانی جهان بنابر اساطیر ایران.


اسطوره کلمه¬ای معرّب از واژه یونانی هیستوریا به معنی جستجو، آگاهی و داستان است. در برخی از فرهنگها اسطوره معنی (آنچه خیالی و غیرواقعی است و جنبه افسانه¬ای محض دارد) یافته است. اسطوره نشانه¬ای از عدم آگاهی بشر است از علل واقعی حوادث. در مورد زمان و مکان اسطوره¬ها باید گفت که مشکل است که بتوان نظر قطعی داد که هر اسطوره¬ای به چه مکان و زمانی تعلق دارد. اسطوره¬ها زمان خاصی را منعکس نمی¬کنند. فایده اسطوره¬شناسی در روشن ساختن گوشه¬های تاریک ساختهای اجتماعی کهن و پی بردن به طرز تفکر و اعتقادات مردمان دوران باستان است. ویژگی عمده اساطیر ایران ثنویّت است.

سه هزار سال اول 

الف) دنیای روشنیها و نیکیها(قلمرو اورمزد)

امشاسپندان

اورمزد نخست امشاسپندان را می¬آفریند. او جلوه¬های اورمزد است. تعداد اصلیشان شش است. نخستین امشاسپند، سپندمینو به معنی روح افزایش بخش و مقدس، نماد اصلی اهورامزدا و روح و اندیشه او است. امشاسپندان اصلی بهمن است به معنی اندیشه نیک است که در طرف راست اهورامزدا می¬نشیند و تقریبا نقش مشاور او را دارد. موکّل و پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است. اردیبهشت به معنی بهترین اشه یا ارتی (راستی) است که زیباترینِ امشاسپندان و نمادی است از نظام جهانی، قانون ایدی و نظم اخلاقی در این جهان. شهریور به معنی شهریاری و سلطنت مطلوب است. او مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت آفریدگار است. این امشاسپند مذکر است. اسپندارمد به معنی اخلاص و بردباری مقدس است. او با نمادی زنانه، دختر اورمزد به شمار می¬آید و در انجمن آسمانی در دست چپ او می¬نشیند. خرداد به معنی تمامیت، کلیت و کمال است و مظهری است از نجات برای افراد بشر. امرداد به معنی بیمرگی است و تجلی دیگری از رستگاری و جاودانی. این امشاسپند مونّث است. 

ایزدان

بعد از آفرینش امشاسپندان، اورمزد ایزدان را می¬آفریند که قوای منفی مقابل آنها دیوان هستندکه در دنیای اهریمنی قرار دارند. شماری از ایزدان از خدایان باستانی هستند.

مهر یا میترا: سنت پرستش مهر به دورانهای بسیار کهن برمی¬گردد. او خدای پیمان است و پیمانها و نظم و راستی را نگاهبانی می¬کند. او دارنده دشتهای فراخ است و هزار گوش و ده¬هزار چشم دارد. مهر نقش بسیار مهمی در آیینهای دینی داشته است.

اَپام¬نپات یا بُرزایزد: ایزدی است بسیار قدیمی به معنی تخمه آبها و یکی از سه خدای بزرگی است که لقب اهورا داشته¬اند و این خود گویای اعتبار اوست. او به عنوان ایزدی نیرومند و بلندبالا و دادرسِ دادخواهان ستایش می¬شود و صفت تند یا تیزاسب دارد.

ناهید، اناهید: ایزد بانویی با شخصیتی بسیار برجسته که جای مهمی در آیینهای ایران باستان به خود اختصاص می¬دهد. او را همتای ایزدبانوی سَرس¬وَتی در آیین ودایی می¬دانند. این ایزدبانو با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی به صورت الهه عشق و باروری نیز درمی¬آید.

تیشتَر: خدایی است که با باران ارتباط دارد و از این¬رو اصل همه آبها سرچشمه باران و باروری است. او سرور همه ستارگان و حامی سرزمین آریایی است.

رَپیتوین: به معنی نیمروز(ظهر) و سرور و نگهبان گرمای نیمروز است که زمانی مقدس در اسطوره¬های ایرانی است. او قرین و همکار لازم و سودبخشی برای ایزد تیشتر است. جشن رپیتوین بخشی از جشن نوروز است و در وقتی است که دیو سرما می¬ رود و رپیتوین شادمان به زمین باز می¬گردد.

بهرام، وهرام: وجودی انتزاعی است و تجسمی است از یک اندیشه. او خدای جنگ است و تعبیری است از نیروی پیشتازِ مقاومت¬ناپذیر پیروزی که به صورتهای گوناگون تجسم می-یابد. او به صورتهای مختلفی تجسم می¬یابد. در یکی از صورتهای خود یعنی گراز، ایزد مهر را همراهی می¬کند که نمادی مناسب از نیروی پیشتاز پیروزی است.

معتبرترین آتش آیینی زرتشتیان به نام بهرام است.

وای: تجسمی است از فضا و همچنین باد. یکی از اسرارآمیزترین خدایان هندوایرانی است. ایزد وای جنگجویی سهمناک و فراخ سینه است.

رَشن: ایزد عدالت آیین ایران باستان است. ترازوی مینوی را رشن در دست دارد. این ایزد با صفت راست توصیف می¬شود.

سروش: معنی این نام اطاعت وفرمانبرداری و انضباط است. او بیش از همه مخالف دیو خشم است و با گرز خویش بر سر او می¬کوبد.

اَشی یا اَرد: به معنی اشیِ خوب، ایزد بانویی است که نماد توانگری و بخشش است.

دین: ایزد بانویی که مظهر وجدان است و به آدمیا نیرو می¬دهد که راه اهورایی را برگزینند.

چیستا: ایزدبانویی که نماد دانش و آگاهی و فرزانگی است.

آذر، آتش: ایزدی است که او را پسر اورمزد به شمار آورده¬اند و آتش روشن نشانه مرئی حضور اورمزد است. در آیینهای زرتشتی آتش مرکزیت دارد.

هوم: هوم که در دنیای مینوی ایزد است و در دنیای گیتیی گیاه، دشمنان را دور می سازد. هوم آسمانی را پسر اورمزد به شمار آورده¬اند

گوشورَن: ایزد نگاهدارنده و مینوی چهارپایان مفید و به روایتی روان گاو یکتا آفریده است. او وظیفه مراقبت از حیوانات مفید را در روی زمین بر عهده دارد. برخی او را مونث به شمار آورده¬اند.

دُرُواسپ: به معنی دارنده اسبان تندرست و از ایزدان حامی چهارپایان  و بخصوص اسبان است که ارتباط نزدیکی با مهر دارد.

زُروان: ایزد زمان است که شخصیت او را ابهامی فراگرفته است.برای پیروان کیش زروانی، خدایی است که سرشتی جاودانه و دوگانه دارد.

ب) دنیای تاریکیها و بدیها(قلمرو اهریمن)

سردیوان

سرکردگان دیوان هستند و در رده نخست موجودات بد مینوی قرار دارند. آنها شش سردیو مقابل امشاسپندان هستند:

اکومن: دشمن بهمن است و نمادی است از بداندیشی و آشتی¬ناپذیری.

ایندره: دشمن اردیبهشت است. در آثار ودایی نام خدایی بسیار نیرومند است.

ساوول: دشمن شهریور است و نمادی از شهریاریِ بد و ستمکاری.

ناهیه: دشمن سپندارمد که آفریدگان را از قانع بودن باز می¬دارد و آنان را ناراضی می سازد.

تَیریز: دشمن خرداد که گیاهان و دامها را به زهر می¬آمیزد.

زَیریز: دشمن اَمرداد که زهر می¬سازد.

سه هزار سال دوم

آفرینش مادی و پیش¬نمونه¬های گیتیی

پس از بیهوشی اهریمن، اورمزد آفرینش گیتیی را آغاز می¬کند. اورمزد آسمان را روشن و بسیار پهناور می¬آفریند. او در یک سال و در شش نوبت پیش¬نمونه¬های شش پدیده اصلی آفرینش را می¬آفریند که عبارتند از آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان.

در اعتقادات کهن ایرانی برای اهریمن آفرینش مادی قائل نشده¬اند.

سه هزار سال سوم

با به درآمدن اهریمن از بیهوشی، حمله واقعی او به جهان کنونی آغاز می¬شود. اورمزد از ایزد زمان می¬خواهد که او را یاری کند. اهریمن به همراهی همه دیوان برمی¬خیزد تا به جهان حمله کند. او کارهای مختلفی می¬کند تا اینکه تمام آفریده¬های اورمزد را بجز گیومرث ناتوان می¬کند. از نطفه گیومرث که بر زمین ریخته می¬شود پس از چهل سال شاخه¬ای ریواس می¬روید که دارای دو ساق است و پانزده برگ. این پانزده برگ مطابق با سالهایی است که مشیه و مشیانه نخستین زوج آدمی در آن هنگام دارند. شجره¬نامه اعقاب مشیه و مشیانه اصل و مبدا بسیاری از نژادهای گوناگون را دربرمی¬گیرد.

پیشدادیان

هوشنگ: لقب او در اوستا پَرَداته است به معنی نخستین کسی که برای حکومت تعیین شده که در پهلوی و فارسی به صورت پیشداد درمی¬آید و آغاز سلسله پیشدادیان از اینجاست. در شاهنامه، هوشنگ فرزندزاده گیومرث است.

تهمورَث: در متنها معمولا با صفت زیناوند(هوشیار) می¬آید.مت فرمانروایی او را سی سال گفته¬اند.

جمشید: در اوستا پسر ویونگهان است. نخستین کسی که هوم را مطابق آیین می¬فشارد.

ضحاک/دهاک/اژی¬دهاک: اژی به معنی اژدها یا مار بزرگ و دهاک نام خاص است که به صورت ضحاک درمی¬آید. او انباشته از میل به تخریب است.

نامهای دیگری هم در پیشدادیان هست.

سه هزار سال چهارم

هزاره اول

زرتشت: بنابر اسطوره¬های ایران باستان، زرتشت همانند آدمیان دیگر از سه عنصر تشکیل شده است: فرّه، فروهر، جوهر یا گوهرتن. فرّه همان موهبت ایزدی است که تجلی ظاهری آن در وجود زرتشت، نور است. فروهر پاسبان آدمی است که پیش از تولد هر انسانی وجود دارد و پس از مرگ او نیز باقی می¬ماند. جوهرتن زرتشت را اورمزد از نزد خویش به سوی باد و از باد به سوی ابر به حرکت درمی¬آورد.

هزاره دوم

اوشیدر: سی سال مانده به پایان سده دهم از هزاره زرتشت، دوشیزه¬ای از پیروان دین بِه به نام نامیگ¬پِد که نسبش به زرتشت می¬رسد در آب کیانسه می¬نشیند  و از آن می خورد، نطفه زرتشت وارد بدن او می¬شود و وی اوشیدر را به دنیا می¬آورد. اوشیدر به مقام گفتگو با اورمزد می¬رسد و به برکت این کار سه سال برای گیاهان بهار مداوم خواهد بود.

سوشیانت، پایان جهان: سی سال مانده به پایان دهمین سده از هزاره اوشیدرماه دوشیزه 

بهدین پانزده ساله¬ای به نام گَواگ¬پِد در آب کیانسه آب¬تنی می¬کند و از آن می¬نوشد. 

نطفه زرتشت وارد بدن او می¬شود و سوشیانت از او به دنیا می¬آید. سوشیانت مانند 

خورشید درخشان است. او بدکاران را عقوبت می¬کند و وظیفه برانگیختن مردگان را 

دارد. پنج روز آخر ماه اسفند در پنج نوبت نیایش به جای خواهد آورد تا مردگان زنده 

شوند.